در جريان تدوين احاديث ائمه (ع) كه در همان سده نخست هجرى از سوى اصحاب ايشان آغاز گشته ، و از نمونههاى آن كتاب پرشهرت سليم بن قيس هلالى است ، ديگر بار نقش ايرانيان را بايد در محافل كوفه پى جويى كرد. گردآورى احاديث ائمه (ع) به خصوص در عصر صادقين(ع) ادامه يافته، و موجب پيدايى گنجينهاى بى تدوين از احاديث گرديده كه در ميان اماميه به «اصول اربعمائه» (اصلهاى چهارصد گانه) شهرت يافته است و گردآورنده شمار بسيارى از آنها اصحاب ايرانى ائمه (ع) چون بسطام بن سابور زيات بودهاند.
در طول سدههاى 2-4ق/8-10م ، مراكز متنوعى در ايران براى آموزش حديث شيعه وجود داشت كه از ميان آن، به خصوص بايد به قم، رى، اصفهان، اهواز، نهاوند، قزوين، گرگان و نيشابور اشاره كرد. اين مراكز از يك سو با يكديگر، و از ديگر سو با كوفه و ديگر مراكز شيعه در تعاطى مستمر بودند؛ در اين تعاطى بيش از همه ارتباط ميان قم و كوفه اهميت داشت و شخصيتهايى چون ابراهيم بن هاشم قمى و عبدالله بن جعفر حميرى در سده 3ق، مهمترين نقش را در اين باره ايفا نمودهاند.
جوامع حديث اماميه
در سده 3 ق، همزمان با گسترش تدوين موضوعى در حوزههاى اهل سنت، در محافل اماميه نيز تدوين موضوعى مورد توجه جدى محدثان قرار گرفت و آثارى جامع و مبوب ، همچون المحاسن احمد بن محمد برقى (د274 يا 280ق/887يا 893 م) (چ تهران، 1331ش) پديد آمد. اين طليعه جريانى مصممتر بود كه در سدههاى 4 و 5 ق/10و 11 م، به پيدايى مهمترين جامع حديثى اماميه، يعنى كافى كلينى (د328 يا 329ق/940 يا 941م)، من لا يحضره الفقيه ابن بابويه (د 381يا 329ق/940يا 941 م) ، من لايحضره الفقيه ابن بابويه (د 381ق/991م)، و التهذيب و الاستبصار شيخ طوسى (د 460ق/1068م) انجاميد. كتبى كه نزد اماميه در دورههاى بعد به عنوان «كتب اربعه» شناخته شدند و اساس بررسيهاى روايى قرار گرفتند.
در عزض اين جوامع ، همچنين مىتوان پيدايى تكنگاريهاى موضوعى در حوزه حديث اماميه را مشاهده كرد كه شاخصترين نمونه آن، آثار پر تنوع ابن بابويه با عناوينى چون التوحيد، الخصال، علل الشرائع، عيون اخبار الرضا (ع) و معانى الخبار است. از ديگر نمونهها از اين دست مىتوان به كامل الزيارات ابن قولويه قمى (د368ق/979م) و كفايه الاثر خراز قمى (قرن 4ق/10م) (چ قم، 1401ق) اشاره كرد. سبكى ديگر براى تاليف حديثى در اين دوره ، امالى نويسى بود كه فاقد ترتيبى موضوعى است و از نمونههاى شاخص آن امالى ابن بابويه، شيخ مفيد و شيخ طوسى است.
در سده 6ق/ 12م زمينه تدوين كتب مسند حديثى روى به كاستى نهاده بود و از نمونههاى محدود چنين تأليفاتى ، تشاره المصطفى از عمادالدين طبرى (قرن 6ق) (چ نجف ، 1383ق) و قصص الانبياء از قطب راوندى (د 573ق/ 1177م) (چ مشهد، 1409 ق) در خور ياد كرده است. پس از حمله مغول همين اندك زمينه نيز با صدمهاى جبران ناپذير مواجه شد و دورهاى از فترت نسبى در فعاليت حديثى شيعه در ايران پديد آمد.
در دوره صفوى، با اوج گرفتن جريان اخبارىگرى و اهميت يافتن دانش حديث، محدثان كوششى مجدد در جهت گردآورى اخبار و فراهم آوردن مجاميع جديد روايى به عمل آوردند تا ضمن بهتر ساختن استفاده از كتب اربعه، امكان بهرهگيرى از احاديث مندرج در ديگر كتب روايى نيز فراهم آيد. همين انگيزه موجب شده بود تا در اين دوره ، مجموعههاى گسترده و پر حجم ، همچون الوافى از فيض كاشانى (چ قم،1404ق) و به خصوص بحارالانوار از محمد باقر مجلسى (د1110 يا 1111ق/ 1698 يا 1699م) فراهم آيد. البته بايد توجه داشت كه مبناى اينگونه جوامع ، شناسايى كتب متقدم بازمانده از اماميه، استخراج موضوعى احاديث و ارائه تدوينى نو از آنها بود؛ در واقع در كنار جامعيت ، همين تدوين نو و ارائه طبقه بندى شده احاديث نبود كه موجب مىشد جويندگان حديث شيعه نتوانند جوامع متأخر را ناديده انگارند.
|