پايگاه ايرانيان درميان ملتهاى اسلامى، در هنر خوشنويسى بسيار بلند بوده است. خط عربى در اواخر قرن سوم و آغاز قرن چهارم با ظهور ابن مُقله ( 272-328 ه.ق) وزير المقتدر خليفه عباسى، وارد مرحله نوينى شد. خط رايج ميان ملل اسلامى تا مدت سه قرن، كوفى و نوعى نسخ بود كه خط كوفى را براى كتابت قرآن و كتيبهها و خط نسخ را براى نوشتن ساير مطالب به كار مىبردند.
در اوايل دوره اسلامى، تا مدتها خط و زبان پهلوى همچنان رواج داشت و حتى سكههايى از اسپهبدان طبرستان به خط پهلوى موجود است كه تاريخ 140 هجرى بر آنهاست. ابن نديم در الفهرست ، از نوعى خط ايرانى به نام «قيرآموز» ( پيرآموز ) ياد كرده كه ايرانيان با اين خط كتابت مىكردهاند. آنچه مسلم است اينكه از صدر اسلام تا مدت پنج قرن ، خط كوفى در ايران معمول بوده ، ولى بيشتر در كتابت قرآن و تزيينات بناها و غيره به كار مىرفته است. خط معمول ايرانيان در ديگر موارد استفاده، نوعى خط نسخ بود كه با قلم نسخ قديم و نسخ جديد عربى اختلاف دارد و همان قلم اساس خط رسمى معروف ايران ، يعنى « نستعليق » شده است. كهنترين نمونه اين گونه خط ، عقد بيع زمينى است كه مارگيوث تاريخ تحرير آن را 401 هجرى خوانده است. نظير اين خط را تا قرن پنجم و ششم قمرى در ترجمههاى فارسى قرآن نيز مىتوان يافت كه متن را به خطى از نوع ثلث و ريحان نوشته ، ولى ترجمه را به اين خط نگاشته اند.
پس از دوره ياقوت مستعصمى و آغاز قرن هشتم، باب تازهاى در خوشنويسى باز شد و پيرامون شيوه ياقوت به ويژه استادان ششگانه ، كه همگى ايرانى بودند، خطوط اصلى را پايه نهادند: احمد سهروردى ، يوسف مشهدى ، سيد حيدر ، نصرالله طبيب ، ارغون كابلى و مبارك شاه تبريزي.
از آن پس ، به مدت دو قرن مهمترين مراكز خوشنويسى اسلامى در كشور ايران و از حوزههاى مهم آن: خراسان و فارس و آذربايجان بود و استادانى مانند پير يحيى جمالى ، عبدالله صيرفى و جعفر بايسنقرى و شمس بايسنقرى و دهها استاد چيره دست ديگر به ظهور رسيدند. قرن هشتم و نهم و دهم قمرى از دورههاى درخشان رواج و پيشرفت و تكامل هنر خوشنويسى است و كمال و جمال اين هنر در تمام مجامع فرهنگى موردنظر بود و پادشاهان و بزرگان جلاير و مظفرى و تيمورى و صفوى به اين هنر توجه خاص مبذول مىداشتند و حتى برخى از آنان خود از خوشنويسان بنام بودند، مانند سلطان ابراهيم ميرزا ، بايسنفر ميرزا فرزندان شاهرخ تيمورى و سلطان يعقوب آق قويونلو ، بهرام ميرزا و ابراهيم ميرزا فرزندان شاه اسماعيل اول صفوي.
« خط تعليق » در آغاز، خط تحرير و براى كتابت كتاب و نوشتن نامهها به كار مىرفت، اندك اندك به صورت « شكسته » درآمد و استادان چيرهدستى در اين خطوط ، يعنى تعليق – تعليق شكسته – به ظهور رسيدند ، مانند خواجه تاج سلمانى اصفهانى، عبدالحق استرآبادى ، درويش عبدالله سلطانى ، خواجه شهاب الدين عبدالله مرواريد، بيانى كرمانى، خواجه اختيار منشى گنابادى و نجم الدين مسعود ساوجي.
در حدود نيمه دوم قرن هشتم از همان خط تعليق با تركيب خط نسخ ، خط «نستعليق» به وجود آمد كه معروفترين خطوط ايرانى و زيباترين خطوط اسلامى است.
پس از پيدايش اين خط، تقريباً عموم كتابهاى فارسى با آن خط نوشته شد و تا مدت سه قرن، براى كتابت مطالب غير كتاب ، خط شكسته تعليق به كار مىرفت. در حدود نيمه اول قرن يازدهم كه دشوارى نوشتن و خواندن خط شكسته تعليق بيشتر احساس شد، همان خط نستعليق را به صورت شكسته به جاى خط شكسته تعليق، براى تندنويسى و نوشتن كتيبهها و مانند آن به كار بردند. خط نستعليق نخست در تبريز و بعد در هرات ، « خط فارسى» بود. ميرعلى تبريزى اين قلم را تحت قاعده آورد و از ساير اقلام متمايز كرد و خود آن را خوش نوشت. پس از وى استادان خط نستعليق اينانند: ميرزا جعفر تبريزى ملقب به بايسنقرى ، اظهر تبريزى ، سلطان على مشهدى، سلطان محمد خندان و سلطان محمد نور، ميرعلى هروى ، سيد احمد مشهدى ، محمود شهابى ، مالك ديلمى، محمد حسين كشميرى ، شاه محمود نيشابورى و باباشاه اصفهاني. از نمونههاى برجسته هنر خوشنويسى در اين دوره است بايد از : ديوان عليشير نوايى به خط سلطان على مشهدى (در موزه متروپوليتن) به تاريخ 905ق. ، نسخه ديوان جامى به خط عبدالكريم خوارزمى (در موزه متروپوليتن) و يك جلد قرآن به خط ابراهيم سلطان مورخ 827ق. در آستان قدس رضوى مشهد ياد كرد.
در زمان صفويه خوشنويس ديگرى به ميدان هنرنمايى آمد كه سرآغاز درخشانترين فصل خوشنويسى بود: ميرعماد سيفى قزوينى ، از هنرمندان دوره شاه عباس صفوى است . شهرت او بدانجا رسيد كه پادشاهان ايران و هندوستان و عثمانى به داشتن قطعهاى از خطوط او در كتابخانه خود مباهات مىكردند.
در اواخر دوره صفويه، سومين خط ايرانى، يعني« شكسته نستعليق » اندك اندك پديدار گشت. معروفترين خوشنويسان قديم شكسته ، محمد شفيع حسينى معروف به «شفيعا»ست، پس از وي: ميرزا حسن كرمانى، محمد محسن قمى، محمد ابراهيم قمى، محمدافضل گنابادى، محمد على اصفهانى، زين العابدين كرمانى، قرار مىگيرند.
بعدها روز به روز به پيچيدگى و درهمى و پيوستگى حروف و كلمات خطّ شكسته افزوده شد تا آنجا كه خواندن آن در دشوارى به پايه شكسته تعليق رسيد، به همين سبب ، در قرن چهاردهم برخى استادان كوشيدند از دشوارى خط بكاهند و شيوههايى مناسب برگزينند؛ بنابراين چند شيوه متمايز در اين خط آشكار شد كه از همه معروفتر شيوه قائم مقام فراهانى و اميرنظام گروسى و نيز شيوه على خان امين الدوله است كه در عين استحكام و زيبايى ، رواج كمترى يافت.
از قرن دوازدهم هنر خوشنويسى قوس نزولى مىپيمود تا ابتداى قرن سيزدهم كه در اين مدت ، تنها معدودى از خوشنويسان شناخته شدهاند: آقاابراهيم قمى، ميرزا احمد نيريزى، محمد هاشم زرگر. در آغاز قرن 13 بتدريج خوشنويسى اقلام شش گانه به ويژه خط نسخ مورد توجه واقع شده و خوشنويسان گوناگونى ظهور كردند، از جمله محمد محسن اصفهانى ، عبدالله عاشور رنانى ، عبدالعلى خراسانى، زين العابدين قزوينى ، وصال شيرازى، و فرزندان وصال (وقار ، حكيم ، داوري) ، ميرزا احمد شاملو ، زين العابدين اشرف الكُتّابِ اصفهانى ، على رضا پرتو اصفهانى ، غلامعلى اصفهانى كه به پيروى از شيوه ميرزا احمد نيريزى ، مراحل خوشنويسى نسخ را به درجات عالى رسانيدند. اما تاريخ تجديد حيات خط نستعليق را بايد در نيمه دوم قرن سيزدهم جستجو كرد؛ در اين مدت پنجاه سال عدهاى از چيره دستترين خوشنويسان به ظهور رسيدند و آثار فراوان و كم نظير ايشان در خوشنويسى نسخ خطى نماينده يكى از ادوار برجسته خوشنويسى ايران است. از اين گروهاند: ميرزا عباس نورى، ميرزا اسدالله شيرازى، ميرزاعلى اكبر تفرشى ، داورى و حكيم فرزندان وصال ، ميرزا محمدحسين كاتب السلطان تهرانى ، حاج ميرزا افضل الله ، ميرزا ابوالفضل ساوجى، ميرزا فتحعلى حجاب شيرازى ، ميرزا غلامرضا اصفهانى و به ويژه ميرزا محمد كلهر و ميرزا محمد حسين كاتب السلطان شيرازى و ميرزاعلى نقى شيرازي.
هنر خوشنويسى در پنجاه سال اخير سده چهاردهم، با اقبال روبه رو نبود؛ چنانكه در مدت 20 سال ، خوشنويس مسلم خط نستعليق ميرزا محمد حسين عماد الكتاب و خوشنويس فردى در اقلام شش گانه جز عبدالحميد اميرالكُتّاب ملك الكلامى كردستانى ديگرى به شهرت استادان قديم نرسيد. البته در دوره ما با تشكيل انجمنهاى خوشنويسى و تعليم و تعلم انواع خط ، اين هنر در حال رشد و بالندگى است.
اينك به طور كلى بايد دانست كه نسخههاى خطى ايران با دوازده قلم ذيل و شاخههاى آن تحرير شدهاند: كوفى، نسخ قديم، ريحان ، ثلث ، نسخ جديد، رقاع، تعليق، شكسته تعليق، نستعليق ، شكسته نستعليق ، و خطوط ديگرى مانند طغرايى و گلزار و كوفى تزيينى ، براى تفنّن بوده است . ايرانيان در خطوط ثلث و نسخ و نستعليق شيوه خاص خود را داشته و دارند و از شيوه هاى ديگر كشورها همچون هندى، تركى، مصرى جداست.
|