هنر ساسانى برخلاف آنچه در گذشته تصور مىشد هنرى ناگهانى پديد آمده در برابر هنر پارتى نيست. بر پايه يافتههاى تازه باستان شناسى هنر عصر ساسانى در تمامى شاخهها تداوم و تأثير هنر اشكانى را در خود دارد، هرچند نوآوريهاى آن را نمىتوان ناديده گرفت. به هر حال، پايدارى عناصر هنر هخامنشى در آن رابايد پذيرفت، زيرا آنان نخست در بخشى از ايران مىزيستند كه از مراكز اصلى حكومت هخامنشى و آثار بازمانده از آنان بود. در سنگ نگارههاى تاج گيرى اردشير در فيروزآباد ، نوشتن كتيبههاى سه زبانه، تجسم شاه و اهورامزدا در اندازهاى بزرگتر از ديگران در نقوش، و عناصر ديگر كه در هنر ايران رو به فراموشى داشت، زنده شده است؛ در حالى كه از عوامل و عناصر يونانى و رومى اثر بسيار كمى وجود دارد. در اين دوره رشتههاى گوناگون هنرى چون شهرسازى، معمارى، و هنرهاى وابسته به آن فلزكارى و سكه زنى و جواهر سازى رونقى بىمانند مىيابد.
هر چند كاوشهاى باستان شناسى محدودى كه در شهرهاى ساسانى انجام گرفته است، نمىتواند چهره كاملى از شهرسازى اين دوره به دست دهد. اما آنچه مورخان و جغرافيانويسان دوره اسلامى از ساختار شهر اردشير خره به دست مىدهند. نمايانگر دقتى شگفتى آور در شهرسازى است. شهر طرح نوين و منظمى دارد. ساختار آن دايره كاملى به قطر دوكيلومتر است كه دو محور آن به 4 دروازه مىرسد. در كانون دايره منارهاى به بلندى 30 متر براى افروختن آتش در بالاى آن بر پا كرده بودند. ارگى ميان شهر ساخته شده بود و دوباروى موازى و خندقى شهر را از هجوم دشمن محافظت مىكرد. شهر از داخل به 20 مثلث ناقص تقسيم مىشد. اين شيوه دقيق شهر سازى همراه با بناهاى عمومى درون و بيرون شهر نشانگر پيشرفتى است كه ساسانيان در كار شهرسازى به آن دست يافته بودند. ديگر شهرهاى ساسانى چون بيشاپور، به اردشير ، تيسفون و گندى شاپور و... از همين ويژگيهاى ساختارى برخوردار بودند.
در كار معمارى نه تنها در ساختن كاخهاى سترگ كه در معمارى بناهاى عمومى چون آتشكدهها، قلعهها، پلها، راههاى سنگفرش شده كاروانسراها و حتى خانهها پيشرفتى بىمانند حاصل شده بود.ىوان كسرى در نزديكى بغداد كه تنها بخش برپا مانده از تيسفون است،از بناهايى است كه به دستور شاپور اول در نيمه دوم سده3م ساخته شد.
اين بنا كه شكوه و عظمت آن نه تنها اعراب را شگفت زده كرد، بلكه هنوز نيز ويرانه آن هر بازديد كنندهاى را به شگفتى مىآورد، شاهدى راستين بر توانايى معماران ساسانى است. ايوان با طاقى به بلندى 37 و دهانهاى به درازاى 43 متر داراى عظمتى است كه در معمارى جهان باستان مانند ندارد؛ حتى روميان كه در معمارى جهان باستان شهرت جهانى دارند، همانند آن را نساختهاند. بخشهايى از اين بنا به دستور خلفاى عباسى ويران شد تا مصالح آن در ساختمان كاخهاى شهر تازه ساز بغداد به كار رود.
مصالح ساختمانى در بخشهاى كوهستانى سنگ نتراشيده با ملاط گچ و ساروج بود كه كار ساختمان را سخت مىكرد؛ اما معماران ساسانى در ساختمانهاى مهم و بزرگ شهرى از سنگ تراشيده به ويژه در نماى بنا بهره مىجستند . تخت نشين اردشير خره و برخى از بناهاى بيشاپور و تخت سليمان از اين دسته به شمار مىآيند. آجر نيز در حد گسترده در معمارى ساسانى كاربرد داشت. در تخت سليمان و ايوان كسرى مصالح اصلى آجر است. پيشرفت بزرگ در معمارى اين عصر زدن گنبد بر فضاى 4 گوش به كمك سه كنج و تقسيم فضاى زير گنبد از 4 ضلعى به 8 ضلعى و ايجاد گريو به صورت دايره است. اين كار براى نخستين بار در ايران عصر ساسانى در معمارى جهان آغاز شد و تحولى بزرگ در كار برپايى گنبد و دگرگونى پوشش گسترده سقف در معمارى پديد آورد. سنگ نگارههاى ساسانى بخش بزرگى از هنر اين دوره را تشكيل مىدهد. موضوع اصلى اين آثار بيشتر صحنههاى تاج گيرى پادشاهان و پيروزى هاى آنان بر دشمنان داخلى و خارجى است؛ اما به ويژه بايد از نقش شكارگاه خسرو در طاق بستان كه اوج اين هنر را به نمايش گذاشته است، ياد كرد.
از دو هنر در خور توجه و دقيق و زيباى عصر ساسانى نيز ناگفته نبايد گذشت. يكى هنر كندهگرى بر سنگهاى بهادار به صورت نگين و مهر و در جواهر سازى است و ديگرى هنر سكه زنى است كه از ديدگاه تنوع طرحها و آرايش چهره و لباس و ديهيم و چهره نگارى در كمتر دورهاى پيش و پس از اسلام به مقامى چنين والا دست يافته است. در آرايههاى معمارى 3 شاخه هنر گچبرى، موزاييك و ديوارنگارى به صورت آرايههاى بنا نقش مهمى در هنر ساسانى ايفا كرده است. ريشه هنر گچبرى ساسانى را هر چند در پيشينه آن در دوره اشكانى مىيابيم، اما در طول 4 قرن تجربه هنرمندان ساسانى دگرگونيهاى بسيار در آن پديد آمد. كاربرد گسترده گچبرى روش خشتهاى قالب زده گچى را متداول كرد كه هم ارزانتر و هم سريعتر تمام مىشد. همين روش را در پيكر سازى با گچ به كار مىبردند و با افزودن جزئياتى در چهره و سر نيم تنههاى مورد نظر را پديد مىآوردند. گونهگونى نقش مايههاى به كار رفته در كاخ كيش، تيسفون (در عراق كنوني)، حاجى آباد، بيشاپور و … توجه به اين هنر رانشان مىدهد. همين ويژگيها را در استفاده ازموزاييكهايى كه با سنگهاى رنگارنگ به صورت نقشهاى انسانى و گياهى براى پوشش كف تالارها به ويژه در بيشاپور انجام گرفته است، مىيابيم. اين هنر هر چند ريشه رومى دارد، اما بيشتر نقش مايههاى آن ايرانى است.
درباره نگارگرى و كاربرد گسترده آن در شاخههاى گوناگون چون ديوارنگارى ، كتابآرايى و چهره سازى، نه تنها گزارشهاى تاريخى و ادبى بسيار به ويژه در متون دوره اسلامى در دست داريم، بلكه يافتههاى باستان شناسى نيز اين مدارك را تأييد مىكند. شهرت مانى كه انديشههايش را در كتاب مشهورش ارتنگ يا ارژنگ به تصوير كشيده بود و دست آوردهاى كاوشهاى شوش و حاجى آباد كاربرد نگارگرى را در معمارى نشان مىدهد.
ايران عصر ساسانى به سبب آنكه بخش بزرگى از جاده ابريشم را در سرزمين خود داشت، نه تنها به سبب در دست داشتن انحصار صدور ابريشم خام به روم شرقى، بلكه به سبب بافت پارچههاى ابريشمى بسيار نفيس با طرحها و رنگهاى زيبا شهرت جهانى داشت. جنگهايى كه از اواخر سده 4 م بين ايران و روم رخ داد و به «جنگ ابريشم» شهرت يافت و تحريم مصرف بافتههاى ابريشمى ايران از سوى كليساهاى روم از پى آمدهاى بازرگانى ابريشم و صدور بافتههاى ابريشمى ساسانى بود. نمونههاى بازمانده از دست بافتهاى ابريشمى عصر ساسانى بى ترديد از مهمترين آثار هنر جهان باستان به شمار مىآيند. بافتههاى ساسانى در تمامى مراكز بافندگى از بيزانس تا چين و ژاپن و به ويژه در مصر تأثير مستقيم نهاد.
ثروت گرد آمده در شاهنشاهى ساسانى از سويى و ميراث گرانبار هنرى گذشته ايران زمين در فلزكارى اين عصر به خوبى نمايان است.
شمار بزرگى از اشيا سيمين و زرين كه بيشتر به طور اتفاقى در روسيه شرقى و منطقه اورال كشف شده، اكنون از نفايس موزه ارميتاژ است و نيز شمار بسيارى آثار فلزى ساسانى در موزههاى بزرگ سراسر جهان از جمله موزه ملى ايران نگاهدارى مىشود. اين آثار نشان از توانايى هنرمندان ايراني- چه در شكل و فرم، چه در شيوه ساخت- دارد. آنها بيشتر به صورت بشقاب ، صراحى، گلدان و جامهاى گوناگونند. از جمله زيباترين آنها جام زرين مرصع، مشهور به «جام سليمان» است كه هارون الرشيد به شارلمانى هديه كرد و اكنون در كتابخانه ملى پاريس نگاهدارى مىشود. شمارى تكوك كه به شكل سر يا تمام بدن حيوانات شناخته شده، و بيشتر سيمين زراندودند، يا سيمين با قطعههاى زرين جوش خورده بر بدنه، نيزدر ميان اين آثار وجود دارد. اين روش تزيين ويژه ايرانيان بوده است، و هنرمندان يونان و روم با آن آشنا نبودهاند. هنر ساسانى كه واپسين جلوه هنر شرقى محسوب مىشود. هر چندوارث هنر كهن ايران است، اما با نوآوريهاى خود و حذف عناصر بيگانه به هنرى تبديل شد كه در گستردهاى وسيع از جهان روزگار خود در تمامى شاخههاى هنر در شرق و غرب شاهنشاهى ساسانى تأثير گذاشت..
|