شاهان هخامنشى، همواره در كتيبهها پادشاهى خود را اعطيهاى از سوى اهورامزدا دانسته ، و بقاى پادشاهى خود را در گرو يارى همو شمردهاند. اين خاستگاه مذهبى ، زمينه مناسبى را براى هخامنشيان فراهم مىساخت تا حكومت «يگانه سالارى» خود را بر عموم ايرانيان و تبعه غير ايرانى خود اعمال نمايند. البته گفتنى است كه اين يگانه سالارى هخامنشى، گاه از سوى ناظران خارجى به عنوان برترين گونه از اين نوع حكومت ستوده شده و گاه به عنوان گونهاى انحراف يافته از يگانه سالارى و نمودى از ستمكارى نسبت به زيردستان، نكوهش شده است. ممكن است اين دوگانگى در داورى، ناشى از اختلاف سلوك شاهان هخامنشى بوده باشد.
به گواهى يادكردهاى تاريخى ، قوانينى وجود داشت كه محدوده اقتدار شاه هخامنشى را مقيد مىساخت و براى او نيز لازم الاجرا بود؛ منابع تاريخى بدون اشاره به منشأ اين قوانين، تنها از وجود چنين محدوديتهايى، سخنى به اشاره آوردهاند.نخست اشارهاى از هرودت به قانونى ايرانى است كه براساس آن پادشاه نبايد كسى را به سبب يك بار ارتكاب گناهى به مرگ محكوم نمايد و از نمونههاى ديگر، اشارات مورخان است كه پادشاهان هخامنشى چون كمبوجيه و خشايارشا، گاه درباره قانونى بودن برخى امور خود با قاضيان سلطنتى رايزنى مىكرده، و خود را ملزم به رعايت قوانين مىديدهاند. در عين اينكه گاه چنين رايزنيهايى قضات را نيز به زحمت مىافكنده است. شايد بتوان گفت كه قوانين لازم الاجرا براى شاه، بخشى از همان مجموعه قوانينى بوده كه پلوتارك از آن به عنوان «قانون مقدس و لازم الجرا نزد ايرانيان » ياد كرده است.
|