فرهنگ ايران اسلامى كه عوامل درونى فروپاشى آن از سدههاى 5 و6 ق فراهم بود. از سده 7 ق /13م سر در نشيب نهاد و رو به سوى فترت و فروپاشى آورد؛ زيرا آزادانديشى فلسفى جاى خود را به جدلهاى اعتقادى داد و خرد آزاد به بند كشيده شد و در خدمت جدل قرار گرفت و هر دانش در صورتى حق حيات داشت كه به نوعى در خدمت دين بر ساخته خودستيزان درآيد و بدين سان، «تهافتات» كه برآمده از خردستيزيها بود، زمينه ساز حدوث دوره فترت شد.. پس از حمله ويرانگر مغول ، خراسان كه مهد فرهنگ ايران بود، جاى خود را به هند و روم (آسياى صغير) داد و اين فرهنگ بدانجا انتقال يافت و در آنجا حفظ شد. همچنين دو پناهگاه هم در درون ايران، حافظ فرهنگ و ادب بودند: يكى فارس، يا به تعبير شمس قيس «مأمن پارس» بود و ديگرى «قلاع اسماعيلي»كه به تدبير جلال الدين حسن نومسلمان با قبول ايلى مغولان قريب 40 سال (از 616تا 654ق) شايد يگانه پناهگاه و دست كم نزديكترين پناهگاه دانشمندانى بود كه حمله مغول ، آنان را در به در كرده بود. در اين ميان ، حضور خواجه نصيرالدين طوسى ، در قلاع اسماعيلى و سپس حضور وى در مراغه . مركز قدرت هولاكو خان مغول در موضوع مورد بحث اهميتى ويژه دارد. بنابراين ، سير كلام و حكمت را از همين حوزه ، يعنى از حوزه يا مكتب قلاع اسماعيلى با حضور خواجه نصير دنبال مىكنيم و استمرار آن را در حوزههاى مراغه، شيراز، اصفهان و تهران و قم تا عصر حاضر پى مىگيريم.
|